میراث آریا - طبق سنتهای قديم چهارشنبه هفته اول اسفند را «چيلّهَ قووان» (بيرون راندن چله) يا «يالانچی چارشنبه» یعنی چهارشنبه دروغگو؛ دومين چهارشنبه را «كولهَ چارشنبه» (چهارشنبه كوتاه)، سومی را «موشتولوقچی» (چهارشنبه موشتولوق آور) یا قرهچهارشنبه و چهارمين را «آخير چارشنبه» (چهارشنبه آخر) میگويند.
بيشتر مردم شهرهای مختلف و روستاهای ترکنشين استان تدارک نوروز را تقریبا از دو هفته مانده به پايان سال آغاز میكنند، طبق سنتهای قدیمی متداول زنان در این روزها اسباب و اثاث خانه را جابهجا کرده و دست به خانهتكانی میزنند، شاید خانهتكانی همراه با تهيه مقدمات نوروز از اواسط اسفند ماه به بعد، يكی از مهمترين كارهايی باشد كه پيشواز از نوروز را در ذهنها زنده میكند.
چرا که باور مردم بر اين است كه با فرا رسيدن نوروز همه چيز بايد نو و پاكيزه شود، زنان آذربايجانی در اين روزها چنان شور و شوق پيدا میكنند كه به دلیل نو شدن سال، گرد و غبار از چهره اسباب و اثاث منزل میروبند، رخت و لباسها را شسته و پاكيزه میكنند.
طی اين مدت نيز هر يک از خانوادهها هم برای منزل و هم به تناسب قدرت مالی خود برای فرزندان و خود پوشاک نو، شيرينی، ميوه، انواع تنقلات و . . . خريداری میكنند.
همچنين زنان به نشانه سرسبزی و خرمی، دانههای گندم، عدس و... میرویانند.
سمنوپزی
یکی از کارهای معمول در میان خانوادههای آذربایجانی به مناسبت فرا رسیدن ایام نوروز تدارک و پخت سمنو بوده چرا که باور عمومی بر این است که تهیه و پخت سمنو یادگاری از فاطمه زهرا(س) است، از این رو زنان همیشه سمنو را به نیت ایشان پخت میکنند.
دخترانی که دور دیگ جمع میشوند گاهی برای این که بختشان باز شود دانه عدس یا نخود را زیر زبان قرار داده و نیت میکنند، هر از گاهی هم سمنو را به هم میزنند، پس از این که سمنو پخته شد، هر یک از زنان سهم خود را برداشته و مقداری را هم در بشقاب و کاسهای کشیده و به میمنت و مبارکی بین فامیل و دوست و آشنا احسان میکنند تا دعای خیر آنها شامل حالشان شود.
در نهایت هنگام عودت ظرف سمنو طبق رسم معمول نباید ظرف سمنو را خالی پس داد پس ظرف را با جفتی جوراب، مقداری کشمش یا پول و ... پر کرده و تحویل میدهند.
رسم آبپاشان
در باورهای مردمی مفهوم پاشیدن آب چشم روشنی و سعادت و خوشبختی برای فرد به همراه داشته و از آن به عنوان «آیدینلیق» یاد میکنند، به همین سبب در برخی از روستاهای ترکزبان قبل از فرا رسیدن چهارشنبه آخر سال همچنین در برخی نقاط دیگر استان هر موقع از روز تحویل سال، اگر بتوانند روی هم آب میپاشند تا براساس باورهای خود در سال جدید سعادتمند و خوشبخت شوند.
چارشمبهپایی
یکی از آداب قدیمی در ایام چهارشنبه سوری افروختن آتش و پریدن از روی آن همراه با شادی و ترانهخوانی است و در این روز در میان خانوادههای آذربایجانی رسم است که برای تازه عروسها هدایایی مانند انواع شيرينی، آجيل، طلا و جواهراتی از قبیل (انگشتر، النگو و گوشواره) و احتمالا پارچه و لباس(خلعت) میبرند که به چارشمبهپایی معروف است.
چووارشن بانه
در میان برخی از خانوادههای کردزبان استان هم چنین رسمی وجود دارد که در اين رسم که آن را چووارشن بانه مینامند تنها به فرستادن یک جعبه شیرینی و یک کیسه حنا و مقداری تنقلات از قبیل گردو، بادام، شکلات، روسری و ... اکتفا میشود.
چارشنبه يميشی
طبق رسم معمول زنان آذربايجانی چند روز قبل از چهارشنبه آخر سال به بازار رفته و برای سال جديد اقلامی مانند شانه سر، آيينه، كوزه سفالی نو، پوشاک تازه و نو برای بچهها و خودشان و تنقلاتی از قبيل نخود و كشمش، بادام و گردو، مقداری ميوه و... كه آنها را چارشنبه يميشی مینامند، تهيه كرده و با خود به منزل میآورند.
پریدن از روی آتش
اما رسم معمول چارشنبه آخر سال چنين است كه نزدیکیهای غروب آفتاب و تاريک شدن هوا در نقاط روستایی، جوانان و بزرگسالان با شور و شوق تمام، كپههای هيزم را روی هم جمع کرده و با غروب خورشيد آنها را افروخته و همراه با خواندن ترانه:
آتيل باتيل چارشنبه
بختيم آچيل چارشنبه
باش آغریم دیش آغریم بوردا قالسین و...
از روی شعلههای آتش میپرند و برای خود و خانواده آرزوی سلامتی میکنند، البته روشن کردن آتش در میان مردم نه به معنای پرستش آن، بلکه به لحاظ نعمت الهی و فروغ رحمانی روشن میشود تا همیشه از روشنایی آن در منزل بهرهمند باشند.
شالاندازی
در بیشتر روستاهای ارومیه قبل از این که رسم شالاندازی معمول شود، به جای آن از کجاوه مقوایی استفاده میشده است، کجاوه معمولا با توجه به سن اشخاص در اندازههای بزرگ و کوچک ساخته شده و در دو قسمت طرفین آن جایی برای روشن کردن شمع تعبیه میشده است، که جوانان هنگام استفاده معمولاً به امید اینکه زندگی در این خانه جاری باشد، شمعها را روشن و از روزنه بام کجاوه را روانه پایین میکردند تا صاحبخانه از تنقلاتی که از قبل تهیه کرده بود، مقداری از آن را داخل کجاوه بریزد.
اما مراسم شالاندازی و به عبارت محلی شال سال لاماق يا بئلی بئلی که امروز بیشتر با این نام شناخته میشود، به طور معمول رسمی است كه در ایام گذشته انجام میشده و طی آن پسرهای جوان چهره خود را با چارقد یا چادری گرفته و بالای بام منازل همسايگان و فاميل و آشنايان رفته و از مقابل پنجرهها يا روزنه پشت بام اتاقها شال و دستمال يا توبره خود را به نيت و آرزويی روانه پايين میكنند.
یکی از افراد منزل هم طبق رسم معمول مشتی از تنقلاتی را كه قبلا تهيه كرده يا يكی دو عدد از تخممرغهای آبپز شدهای را كه در جوشانده پوست پياز به رنگ سرخ در آوردهاند، یا مبلغی پول داخل شال آنها گذاشته و با دعای خير (چَك الله مطليبيين وِئرسين = شال را بالا بكش كه خدا مرادت را دهد) روانهشان میكنند.
در مجموع فلسفه برگزاری شالاندازی در این روز با چهره پوشاندن و رخ گرفتن مردم برای ناشناس ماندن بیشتر به منظور یاری رساندن به خانوادهها و اشخاص مستمند و فقیری بوده که در آستانه ایام نوروز نمیتوانستهاند مایحتاج ایام سال خود را تهیه کنند که این موضوع به صورتی کاملا پوشیده خود را بدین شکل نمود میدهد.
هر چند امروزه این رسم کارکرد اصلی خود را از دست داده است، با وجود این رازهای پنهان و مستتر در بطن آن مؤید این مطلب است که توسط بزرگان و معتمدان به کار بسته میشده است.
رسم قولاق آسدی (فال گوش ايستادن)
در همين شب برخی از دختران دم بخت و آرزومند روستايی چادر به سركرده و به طور ناشناس از روزنه بامها يا كنار پنجرهها به فال گوش(قولاق آسدی) میايستادند و در شهرها هم، برخی بر سر چهارراهها ایستاده و كليدی هم زير پای خود میگذاشتند تا به گفتوگوی اشخاصی كه در حال گذر بودند، گوش فرا داده و نيّت و حاجات خود را با توجه به گفتههای آنها تعبير و تفسير كنند.
آیینهای صبح روز چهارشنبه
اما طبق رسم معمول صبح چهارشنبه مردم بر سر چشمهسارها و نهرها میروند، کوزههای کهنه آب خود را شکسته و ساعاتی را به ترقهبازی میپردازند و سپس کوزههای تازه را از آب روان نهرها و چشمه سارها پر کرده و برای تبرک همراه خود به خانه میآورند.
رسم قُدما این بود که از آب تازه پر شده کوزه بر کُنج اتاقها میپاشیدند و یا وضو میگرفتند یا در سماور میریختند تا موجب برکتآوری در سال جدید برای خانوادهها باشد.
گفتنی است در ایام گذشته ترکاندن ترقه آنطور که امروزه با انواع مواد منفجره معمول شده است نبوده و جوانان با استفاده از مواد سادهای که خطراتی در بر نداشت شادی میکردند.
در میان کردهای استان هم معمولاً روشن کردن آتش در شب تحویل سال «سَرِ سال» انجام میگیرد، جوانان از دم دمای غروب آفتاب در بلندیهای اطراف کپههای هیزم و... جمع کرده و با آتش زدن آنها از روی شعلهها میپرند و اشعاری را نیز سر میدهند، سپس در آخر شب مراسم شالاندازی را اجرا میکنند.
در نقاط کردنشینی مانند مهاباد اشعار را میخوانند:
ئاوره سورره
لِه من دوره
زَه ردیم لِه تویه
سوریت لِه مویه
ترجمه :
آتش سرخ
از من دور شد
زردی من از آن تو
سرخی تو از آن من
بایرام سوفراسی
گستردن سفره هفت سین در میان مردم آذربایجان غربی به ویژه در روستاها آن طور که امروزه رواج یافته، معمول نبوده و آنها تنها به باز کردن سفره عید (بایرام سوفراسی) در آخرین روزهای باقی مانده سال با محتویاتی مانند میلاخ (آونگ)، حلوای محلی، پادداخ (چسفیل) انواع تنقلات و شیرینیهای محلی، سیب سرخ، سکه، سرکه، بلغور، برنج و سبزه که با دانههای ذرت بوداده شده (پادّاخ) تزیین شده و .. اکتفا میشده است.
هرچند حتی امروزه هم میتوان رد پای این سنتهای قدیمی را در میان خانوادههای پایبند آیینهای کهن پیدا کرد.
اغلب خانواده ها «بایرام سوفراسی» را در اتاق مهمان پهن میكردند و هر مهمانی که از راه میرسید پای آن مینشست و صاحبخانه از آنها پذیرایی میکرد، روی هم رفته دور هم نشستن خانواده پای همین سفرهها میتواند در ایجاد تقویت نهاد خانواده بین اعضای خانواده و احترام به سنتها و صله رحم بین اقوام و ایجاد انگیزههای شادی و اطلاع از حال و روز همدیگر نقش موثری داشته باشد.
گزارش: حسن سپهرفر، پژوهشگر مردمشناسی ادارهکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی آذربایجان غربی
انتهای پیام/